آخرین عناوین
پربیننده ترین عناوین
|
اشتباهات تاریخی و علمی منتقد عرفان و فلسفه
شمال نيوز- حجتالاسلام محمدحسن وکیلی پژوهشگر و منتقد مکتب تفکیک در پاسخ به یادداشت مهدی نصیری، ضمن بیان اشتباهات وی، درباره بزرگانی مانند فیض کاشانی، شیخ بهایی و آیتالله کمپانی اصفهانی توضیحاتی ارائه کرد. فارس، حجتالاسلام محمدحسن وکیلی استاد حوزه علمیه مشهد و نویسنده کتاب «صراط مستقیم»، یادداشتی را در پاسخ به یادداشت انتقادی مهدی نصیری مدیر فصلنامه اعتقادیمعرفتی سمات در اختیار خبرگزاری فارس گذاشته است که از نظر میگذرد. یادآور میشود خبرگزاری فارس آماده انتشار نظرات موافق و مخالف در این حیطه است البته در صورتی که صرفاً در این باب و در حیطه بحث علمی همراه با رعایت اخلاق مناظره باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم چندی پیش مصاحبهای از این بنده در خبرگزاری فارس منتشر و پس از چند روز نگاشتهای از جناب آقای مهدی نصیری به بهانه مصاحبه حقیر منتشر شد. حقیر در مصاحبه عرض کرده بودم که برای مناظره با آقای نصیری آمادهام گرچه فایدهای ندارد. سرّ مسأله این بود که آقای نصیری به جای آنکه در مناظره از روش علمی استفاده نموده و در پی حل مسائل و تحقیق و تحلیل و دقت باشند از شاخهای به شاخهای پریده و مجموعهای عبارات متشابه را به شکل فهرستوار میخوانند که انبوهی از آن کاملاً کذب است و فرصتی نیز برای بررسی نمیماند. تنها راه بحث با ایشان مناظره مکتوب است که در آن اشخاص توان فرار از مرکز بحث را نداشته و مجبور میشوند با صبر و حوصله به تمرکز بر یک مطلب بپردازند. نگارنده در سال گذشته نیز پیرامون یکی از اتهامات ایشان به عرفا با ایشان مناظرهای مکتوب نمود که بحمدالله پس از دو نقد مکتوب، حقیقت برای حقیقتجویان روشن شد. به هر حال این بنده مدّتها است در صدد بود که باب مناظره مکتوب با امثال آقای نصیری را بگشاید، و لذا از این اقدام آقای نصیری به شدّت استقبال نموده و امیدوار است خبرگزاری فارس این مجال را در اختیار طرفین قرار دهد تا به تفصیل این مباحث به شکل مکتوب مورد بررسی قرار گیرد. روش مدافعان حکمت و عرفان و طبیعت بحثهای علمی و خصوصاً فلسفی مقتضی دقت و موشکافی است و حقیر نمیتوانم همچون آقای نصیری انبوهی از مطالب را روی هم ریخته و چند ادعا را بدون دلیل به آن ضمیمه کرده و نام آن را نقد بنهم. از این رو، پاسخ اشتباهات ایشان را در نوشته مزبور به تفصیل در یادداشتهایی سلسلهوار عرض میکنم. پیشنهاد حقیر این است که هر هفته یک یاداشت در تشریح اشتباهات آقای نصیری عرضه کنم و اگر تا یک هفته پاسخی برای ارائه نداشتند یادداشت بعدی را تقدیم نمایم و اگر دفاع نمودند تا هفته بعد حقیر پاسخ خود را عرضه میکنم و از ایشان تقاضا میکنم در پاسخ از محور بحث اصلی خارج نشوند و به جای ارائه فهرستی از عبارات پیچیده محییالدین ابن عربی و ... که هر یک را میتوان در جای خود بررسی و بحث کرد، فقط به نقد طرح شده اگر میتوانند پاسخ دهند. مجموع اشتباهات ایشان را میتوان به دو بخش تقسیم نمود: 1. مباحث تاریخی؛ مجموعهای از تحریفها و گزارشهای کاملاً مخالف واقع و نیز مطالبی که شاید راست باشد ولی با چهرهای واژگون نشان داده میشود. این دست مطالب برای تخریب چهره پاک عرفان و حکمت توسط مخالفین ارائه میشود و غالباً محصول بیدقتی و بیاطلاعی است. دو مورد از جعلیات نشریه سمات را حقیر در مصاحبه عرض نمودم. اکنون نمونههائی از این مطالب در این نوشتار آقای نصیری را مرور کنیم: - فیض کاشانی پس از آنکه عمری در سلک فلاسفه و عرفا بود توبه کرد. - شیخ بهائی با وجود تخصص در اشعارش صریحاً فلسفه را رد کرده است. - مرحوم آیت الله کمپانی به علّت ماهیت تناقض آمیز آراء ملاصدرا همچون قاعده «بسیط الحقیقه کل الأشیاء» دنبال کسی میگشت که این تناقضات را برای او حل نماید. - همه شیعیان دوازده امامی بر ترک نسبت به صوفی و پرهیز از آن اتفاق نظر دارند و هیچ کس از ایشان در سلک صوفیگری نبوده است. - مرحوم آیت الله شهید صدر وحدت وجود را باطل و سخنی کفرآمیز میداند. - علامه طهرانی بر درست بودن همه محتوای کتاب فتوحات به داستان پاک نشدن فتوحات پس از یک سال باران خوردن در بالای خانه کعبه استدلال نمودهاند. - مقام معظم رهبری در استفتائی که دقیقاً درباره حرفهای اساتید این حقیر و اساتید ایشان است فرمودهاند: شرکت در جلسات مزبور که با عقائد انحرافی آمیخته و موجب ترویج باطل است جائز نیست مگر ... - آیت الله بهجت، مخالف فلسفه و عرفان مصطلح بودند ولی روابطی نیکو با اهل فلسفه و عرفان داشتند به طوری که آیت الله جوادی بر پیکر ایشان نماز گزاردند. - منصور حلاج توسّط حضرت بقیةالله الأعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء لعن شده است. - گزارشهائی که این بنده از فضای تفکیکیان خراسان و ناسزاگوئی و لعن و تکفیر ایشان ارائه دادهام صحیح نیست و به ایشان افتراء زدهام. - علامه حلی متخصص در فلسفه بوده و با قدم عالم و وحدت وجود مخالفت ورزیده است. - این بنده به مخالفان وحدت وجود نسبت دادهام که از دید ایشان خداوند متعال در گوشهای از آسمان است. - این بنده به عجب و غرور و توهم علامگی دچار بوده و هتاکی و جسارت به مخالفان عرفان کرده و ایشان را نفهم نامیده و رعایت تقوی و مراقبه و عمل به دستور شرع را ننمودهام. - این بنده به تبع محییالدین و شارح فصوص به پیامبر الهی نسبت نادانی و نقص در مسأله توحید دادهام که این سخن، کفری است آشکار. و ... اینها نمونههائی از ساختههای آقای نصیری است که در مباحث آتیه ان شاء الله یک به یک بررسی خواهد شد. 2. مباحث علمی؛ دسته دوم از مطالب ایشان مباحثی به ظاهر علمی و گاه فلسفی است که برادر عزیز که به اعتراف خود فقط بدایه را خوانده و نهایهای دیدهاند در آن به اظهار نظر پرداختهاند. همچون: - نقد فلسفه محتاج تخصصی که این بنده گفتهام نیست. - بسیاری از عقائد فلسفی و عرفانی مانند وحدت وجود یا توحید افعالی واضح البطلان است. - اگر نقد، محتاج تخصص است پس آقای وکیلی در حال حاضر هم مسلمان و هم هندو و هم بودائی و هم مارکسیست و مجوس و وهابی است. - همه موجودات عبد تکوینی خداوند نیستند. - حمل حقیقت و رقیقت از اقسام حمل شائع است و تمسک به آن نفعی در اصلاح عینیت خالق و مخلوق ندارد. - این سخن که «سنخیت در کلام فلاسفه به معنای شباهت نیست» خطاست. - نامتناهی وجودی مرکب و متجزی است. بساطت ربطی به عدم تناهی ندارد. و... امید است در آینده همه این اشتباهات فاحش با زبان ساده تشریح شود ولی این بنده در آغاز بیشتر به بررسی اشتباهات تاریخی آقای نصیری خواهم پرداخت. چند نکته قبل از آغاز مناظره مکتوب پیش از ورود در بحث، چند نکته را جهت روشنگری باید تذکر دهم : 1. از اصول بحثهای علمی رعایت ادب است ولی باید دانست رعایت ادب غیر از ترک صداقت و شفافیّت است. حقیر در کتاب «صراط مستقیم» که به غرض نهی از منکر نگاشته شده با لحنی خفیفتر از لحن عالمان تفکیکی چون مرحوم آیت الله قزوینی در بیان الفرقان و آیت الله نمازی در تاریخ فلسفه و تصوف قلم زدم تا تاثیر لازم را داشته باشد ولی در مصاحبه گذشته هیچ تعبیر تندی درباره هیچ کس به کار نرفته بود. آری با صداقت تمام تخصّصنداشتن و بیاطّلاعی عدهای از منتقدین عرفان و حکمت را عرض نموده و به برخی از کارهای خلاف شرع ایشان اشاره نموده بودم که پس از این نیز عرض خواهم کرد و این صداقت در هیچ فضائی بی ادبی محسوب نمیشود. متاسفانه آقای نصیری با هیاهوئی عجیب عرائض بنده را هتّاکی و بی ادبی خوانده و تعابیر حقیر را – به واسطه بیدقتی- به تعابیری زشت همچون نفهمی تبدیل و تحریف کردهاند. (نفهم یعنی کسی که قابلیت فهم ندارد که نوعی جسارت است و به هیچ وجه مترادف غیرمتخصص و بیاطلاع نیست). حقیر از ایشان تقاضا میکنم که یک بار، مصاحبه بنده را با متن نگاشته شده توسط خودشان در نزد یک فرد متّقی و منصف و بی طرف قرائت کنند تا مصداق بی ادبی را دریابند. هرج و مرج علمی و تحریف تاریخ یا آزاد اندیشی 2.این بنده گرچه چند سالی است به توفیق الهی از تحصیل علوم مقدماتی و کلام و اصول و فقه و تفسیر فارغ شده و به تدریس این رشتهها در تمام مراتب ابتدائی و انتهائی پرداختهام، ولی در رشته فلسفه فقط در حد تدریس مقدماتی و متوسط (بدایه و نهایه) مشغول بودهام و هیچ گاه توهم این معنا را ننمودهام که متخصّص فلسفه یا عرفان باشم. نمیدانم چرا برادر عزیز پنداشتهاند که حقیر به «وهم علامگی و عجب و غرور» دچار شده و خود را در ردیف متخصصین عرفان و فلسفه دانستهام. نسبتهائی که باید در آخرت پاسخگوی آن باشند. شاید به جهت آثار مکتوب و شفاهی حقیر در دفاع از فلسفه و عرفان به چنین توهمی دچار شدهاند ولی باید بدانند که این بنده تا به حال هیچ اثر تخصّصی در این زمینهها ارائه ننموده و علیرغم اینکه نوآوریها و یادداشتهائی انتقادی خصوصا نسبت به حکمت متعالیه دارم ولی چون خود را متخصّص نمیدانم هیچ گاه منتشر نکردهام. آنچه تا به حال از این قلم عرض شده فقط تشریح و توصیف مطالب بزرگان بوده و تاکید کردهام که غرض فقط تبیین کلام بزرگان است و مسأله رد یا قبول آن در حیطه این نگاشته نیست (صراط مستقیم، ص172، 203-205؛ تحریفهای تفکیکیان، دفتر اول، ص17-19). همانطور که در مصاحبه عرض شده تقریبا تمام اعتراضات تفکیکیان و نیز جریان آقایان نصیری و میلانی ناشی از اشتباه فهمیدن مراد حکما و عرفاست و وظیفه ما (شاگردان شاگردان مکتب عرفان و حکمت و علامههای عصر اخیر) فقط تبیین صحیح کلمات بزرگان است و هیچ گاه بحث به مسائل فلسفی نرسیده است. در جامعه سالم و اسلامی و بر اساس موازین عقلی و فقهی حق اظهار نظر در فضاهای عمومی مختص متخصّصین است و نباید هر انسان بیاطلاعی از راه برسد و برای خود مرکزی یا مجلهای تاسیس نموده و فکری را منتشر کرده و هرج و مرجی علمی به پا کند. غیر متخصّصین فقط مجاز به نشر کلام اعلم یا کلام عالم در کنار اعلم یا طرح انتقادات خود در فضاهای تخصصی میباشند و نام این کار جلوگیری از هرج و مرج است نه تیغکشی بر آزاداندیشی. تفاوت حقیر با آقای نصیری این است که بنده علیرغم آنکه از نقلیات فارغ شده و در عقلیات نیز چند برابر آقای نصیری تحصیل کردهام فقط گزارشگر آراء عالمان اعلم بودهام ولی آقای نصیری که به اعتراف خود فقط بدایه و نهایهای دیدهاند، به خود اجازه میدهند یک جریان اجتماعی به راه انداخته و نظرات دانشمندان اعلم و علامههای روزگار را نه فقط تخطئه کرده بلکه انکار ضروریات دین بنامند و هر چه همه متخصصین فریاد بر میآورند که شما مطالب بزرگان را اشتباه میفهمید باز هم بر راه باطل خود اصرار بورزند. حال نمیدانم حقیر توهّم علامگی دارم یا ایشان؟! و الی الله و اولیائه المشتکی. ایشان به حقیر و مدافعان فلسفه و عرفان به خطا نسبت دادهاند که هر مخالفی را با حربه تجهیل و بیسوادی میرانیم و تاب هیچ مخالفتی را نداشته و باب انتقاد را میبندیم. این سخن کاملا خلاف واقع است. از قضا همواره در میان عالمان مدافع فلسفه از انتقاد استقبال شده است. حضرت آیت الله مصباح یزدی مدّظلّه رئیس مؤسسه آموزشی پروهشی امام خمینی (از مهمترین مؤسسات فلسفی، عرفانی در حوزه قم) و نیز آیتالله فیاضی مدّظلّه (رئیس مجمع عالی حکمت اسلامی) هر دو مخالف اصول و مبانی عرفان و بسیاری از آراء حکمت متعالیه هستند. حقیر به طور شفاهی از آیتالله فیاضی شنیدم که فرمودند در حدود پنجاه درصد مسائل با ملاصدرا و اساتیدم حضرات آیات حسن زاده و جوادی اختلاف نظر دارم. همه میدانند که این دو بزرگوار وحدت وجود را قبول ندارند و در بسیاری از مسائل نفس و معاد و یا در اصالةالوجود نظراتی خاص دارند. ولی آیا دیدهاید که کسی این بزرگان را غیر متخصّص بداند و از اظهار نظر ایشان منع نماید؟ مگر نه این است که در همایشها و نشستهای علمی همواره این بزرگان دعوت میشوند و با صاحبان دیگر آراء به بحث مینشیند و حاشیه نهایه هر دو بزرگوار در دست مدرسین فلسفه میچرخد و مورد بررسی قرار میگیرد. البته در هر اختلاف نظری هر یک از طرفین معتقد است طرف مقابل اشتباه فهمیده است ولی هیچ کس، عالمان فلسفهخوانده مخالف ملاصدرا را غیرمتخصّص نخوانده و به اظهار نظرهای ایشان اعتراض نمیکند و بلکه از آراء ایشان استقبال نیز میشود. مشکل حوزههای علمیه با امثال آقایان نصیری، میلانی و سیدان این است که ایشان حتّی اصطلاحات ساده علوم عقلی را هم نمیدانند، وانگهی خود را صاحب نظر شمرده و در هر جائی به تبلیغ آراء خود میپردازند و به اصطلاح آقای نصیری به توهّم علامگی دچار گشتهاند. تخصّص و عدم تخصّص یک نویسنده در نزد اهل فن با یک سخنرانی و یا یک تألیف وی آشکار میشود و همه اهل تخصّص حتی مخالفین وحدت وجود متّفقند که امثال شما متخصّص نبوده و شایستگی ورود در نقد این مسائل را ندارید. والامر الیکم. امّا وجه ضرورت تخصص در فلسفه و تعریف و شاخصه آن را در نقدهای آتی انشاءالله عرض خواهم نمود. باز گردیم به اصل مناظره و بررسی علمی سه مورد اول از تحریفات تاریخی ایشان. آیا فیض کاشانی از عرفان و حکمت توبه نموده است؟ از تحریفات و جعلیّات مخالفان عرفان و حکمت این است که عدّهای از افراد فیلسوف و عارف پس از سالها تلاش علمی در این زمینهها توبه نمودهاند. ولی در حقیقت اشخاصی که نام میبرند یا فیلسوف و عارف نبودهاند و یا توبه نکردهاند. آقای نصیری مینویسد: «درباره ملامحسن فیض کاشانی داماد ملاصدرا چه میگویید که عمری در سلک فلاسفه و عرفا بود اما در سالهای آخر عمر توبه کرده و اعلام وفاداری به معارف ثقلین نمود و رساله الانصاف را در این باره نوشت.» حقیقت این است که فیض کاشانی هرگز توبه نکرده است و این سخن نسنجیده و بی اساس نیز از مجعولات مخالفان عرفان است که به علّت بی دقتی و فقدان روش علمی یکی از دیگری گرفته و هر روز با آن عدهای را سرگرم و منحرف میسازند. از نظر تاریخی بر این امر شواهد متعددی میتوان یافت: مرحوم فیض فهرستی خودنوشت دارد که در آخر عمرش نگاشته و در آن نام تالیفات خود را همراه با تاریخ تالیف بسیاری از آنها را ذکر نموده است. کتابی که مخالفین عرفان آن را توبهنامه فیض کاشانی نامیدهاند «الإنصاف» نام دارد که طبق گزارش خود فیض کاشانی در سال 1083 نگاشته شده است. (فهرستهاى خود نوشت فیض کاشانى، ص107) فیض کاشانی پس از این تاریخ 8 سال در قید حیات بوده و در این مدت آثاری دیگر نیز تألیف نموده است که همگی کاملاً بر اساس مبانی عرفان و حکمت متعالیه استوار است و در آنها تأکید فراوان بر وحدت شخصیه وجود و توحید حقیقی حضرت حق جلّ و علا مینماید. از جمله: الف) الکلمات المخزونة که بازنویسی الکلمات المکنونة است و در 1089 تالیف شده است (همان، ص81و82). فیض در آغاز این کتاب توضیح میدهد که «محتوای این کتاب لباب معارف عارفین و چکیده اصول اصول دین است و من برای آن از کتاب و سنّت شاهد آوردهام تا گمان نشود این مطالب گزاف است.» (رسایل فیض کاشانى، ج3، الکلماتالمخزونة، ص: 23) و پس از آن به تشریح وحدت وجود و سپس دیگر مسائل عرفانی با نقل عبارات فراوان از عرفاء همچون محییالدین عربی پرداخته است. ب) الکلمات المضنونة که برگرفتهای از المحجة البیضاء است و به مباحثی چون توحید و توکل پرداخته است و در 1090 تالیف شده است (فهرستهاى خود نوشت فیض کاشانى، ص82) فیض این کتاب را با بحث وحدت وجود آغاز میکند و توضیح میدهد که عقل هر کسی به فهم مراد از آن نمیرسد (رسایل فیض کاشانى، ج3، الکلماتالمضنونة، ص: 17-20) ج) قرة العیون که در 1088 تالیف شده (فهرستهاى خود نوشت فیض کاشانى، ص 81) و در بیان اصول اصول دین است و همچون دیگر آثار فیض بر اساس مبانی عرفان نگاشته شده است. فیض در فهرست خودنوشت خود میگوید باید این کتاب را از دست غیر اهل به دور داشته و به آن بخل ورزید. نکته بسیار شیرین این کتاب آنست که فیض آن را با همان عباراتی آغاز میکند که در رسالة الإنصاف (توبهنامه به اصطلاح مخالفان) نیز آمده است و توضیح میدهد که محتویات کتاب همه برگرفته از کتاب و سنّت است: «اعلموا إخوانی- هداکم الله کما هدانی- إنّی ما اهتدیت إلّا بنور الثّقلین وما اقتدیت إلّا بالأئمّة المصطفین وبرئت إلى الله ممّا سوى هدى الله فإنّ الهدى هدى الله. نه متکلّمم و نه متفلسف و نه متصوّفم و نه متکلّف، بلکه مقلّد قرآن و حدیث پیغمبر و تابع اهل بیت آن سرور، از سخنان حیرت افزای طوایف اربع ملول و بر کرانه، و از ماسوای قرآن مجید و حدیث اهل بیت و آنچه بدین دو آشنا باشد بیگانه.» (قرة العیون فی أعز الفنون (چاپ کنگره فیض)، ص8) د) اصول المعارف که در 1089 نگاشته شده (فهرستهاى خود نوشت فیض کاشانى، ص79) و تلخیص عین الیقین است و باز بر طبق اصول عرفان وحکمت متعالیه تالیف گشته است. فیض در مقدمه این اثر توضیحی درباره حقانیت آثار حکمای اوائل و صاحبان مجاهده و خلوت داده و یکی از اغراض کتاب را اثبات تطابق نظرات ایشان با شریعت مقدسه برشمرده است و مدعی است که مطالب کتاب برگرفته از آیات و روایات است. (اصول المعارف، ص4و5) باری در این معنا که فیض هیچ گاه از طریق عرفان توبه نکرده هیچ انسان محققی نمیتواند شک کند و کسانی که چنین پنداشتهاند یا به خاطر محدودیت منابع در زمانهای گذشته بوده و یا به علت بیدقتی و بهرهمند نبودن از روش تحقیق علمی همچون برادر مکرم جناب آقای نصیری. امّا معنای کلمات فیض در رساله الإنصاف چیست که میگوید: «چندى در مطالعه مجادلات متکلّمین خوض نمودم وبه آلتِ جهل در ازالت جهل ساعى بودم، و چندى طریق مکالمات متفلسفین به تعلّم و تفهّم پیمودم و یک چند بلند پروازیهاى متصوّفه را در اقاویل ایشان دیدم و یک چند در رُعونَتهاى مِن عِندیِّین گردیدم تا آنکه گاهى در تلخیص سخنان طوایف اربع، کتب و رسائل مىنوشتم و گاهى از براى جمع و توفیق، بعضى را در بعضى مىسرشتم مِنْ غَیر تَصدیق بِکُلِّها ولا عَزیمةِ قَلبٍ عَلى جُلِّها بلْ أَحَطْتُ بما لَدَیهِم خُبْراً ... و کتبتُ فی ذلک على التّمرین زَبْراً، فلم أجِد فی شیءٍ من إشاراتهم شفاءَ عِلّتی ولا فی إدارَة عِباراتِهم بلال غَلّتی حتّى خِفتُ على نَفسی،... ثمّ أنَبتُ إِلَى اللَّهِ و فَوَّضتُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ فَهَدانی اللَّهُ بِبَرَکَةِ مُتابَعَةِ الشَّرعِ المبینِ إِلَى التَّعمُّقِ فی أَسرارِ القرآنِ وَ أحادیثِ آل سیِّدِ المُرسَلین- صلوات اللَّه علیهم- وَ فَهَّمَنی اللَّهُ مِنْها بِمِقْدارِ حَوْصِلَتی وَ دَرَجَتی مِنَ الإِیمانِ، فَحَصُلَ لی بَعْضُ الاطمینان وَ سَلَبَ اللَّهُ مِنّی وَساوِسَ الشَّیطانِ، و للَّهِ الحَمدُ عَلى ما هَدانی و له الشُّکرُ على ما أَولانی» (رسایل فیض کاشانى، ج1، الإنصاف، ص: 10) برای فهم این عبارات به سه نکته باید توجه نمود: الف) در این عبارات سخن درباره متفلسفه است نه فلاسفه. متفلسفه به کسانی میگویند که خود را به فلسفهفهمی میزنند ولی از حقیقت آن بهرهای ندارند. ملاصدرا نیز در آغاز اسفار از اینکه بخشی از عمر خود را در بررسی اقوال متفلسفه صرف کرده استغفار میکند (الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج1، ص: 11). آیا عاقلی میپندارد که ملاصدرا نیز از حکمت متعالیه توبه کرده است؟! ب) گذشته از ضرورت توجه به تفاوت فلسفه و تفلسف، باید دانست که در لسان ملاصدرا و فیض فلسفه گاهی به معنای فلسفه مشائی به کار میرود که آن را از علوم ظاهر شمارده و از قرآن و حدیث به دور میدانند ( رک: رساله سه اصل، فصل نهم، ص81-88). پس هر نقدی بر فلسفه در زبان ایشان نقد بر حکمت متعالیه نیست. ج) ملاصدرا و فیض در بسیاری از عبارات خود که نمونه آن گذشت حکمت متعالیه و اصول عرفان را همان حقائق مطرح شده در قرآن و روایات اهل بیت میدانند و مکرر تاکید میکنند سرّ رسیدن ما به این معارف آنست که بر خوان معارف اهل بیت علیهم السلام نشسته و از قرآن و روایات استفاده کردهایم. از دید ایشان توبه از رجوع به غیر از قرآن و روایات مساوی است با تمسّک به همین معارف عرفانی و صحف حکمی نورانی و هر کس با عرفان و حکمت متعالیه مخالف است در حقیقت از قرآن و عترت بیبهره است. پس توبه فیض در حقیقت توبه از مسلک امثال آقای نصیری و منکرین توحید حقیقی و بازگشت به حقیقت معارف قرآن و عترت است که با سالها مجاهده و تحقیق به دست میآید. باید دانست فیض کاشانی از سه جهت عباراتی در نقد فلسفه و ?
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();
|
working();
|
« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما » هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد